پیام ها
پیامها یک اثر ویدئویی حدود ده دقیقهای است که از سه قسمت، از سه پیام شکل گرفتهاست، پیامهایی نظیر آنچه که روی گوشیهای همراه فرستاده میشود یا روی پیامبر های اینترنتی، منتها روی چهره صاحب پیام، روی چهره من. تصویر به سه قاب تقسیم شدهاست و در هر سه، نماییست از چهره من ، سرشانه به بالا شبیه عکسهای پرسنلی و تنها تحرک از تمامرخ به نیمرخ رفتن است مانند عکسهای شمارهدار زندان. شاد و آرام پیامی نهچندان خوش را میفرستم برای مخاطبی ناشناس. خبر از به اغما رفتنی را میدهم که جزئی و خفیف است و امیدوارم به برطرف شدن قریبالوقوعش. اغمائی که مطلق است و امیدی به بهبودش چندان نمیرود در واقعیت. یک امیدواری سادهلوحانه به بهتر شدن اوضاع.
پس از اولین پیام تصاویری سیاهوسفید دیده میشود از نگاه سرگردان دوربین که در خیابانهای شهر میگردد، گاهی کند و رخوتبار و گاه تند و عجول و ناآرام و تصاویری ثبت میکند که گاه توهمآلود از خطوط راهراه فرش زیرپا به خطوط عابرپیاده بند میشود. از موتورسوارها و نظامیان و تصادف، از مردم و بازار پرتکنولوژی و کسادی کار و بار، از کافهنشینی و خیابان و درختهایش از پایین و در حالت خوابیده… روی این تصاویر صدای نفس شنیده میشود، صدای نفس سنگین و بهشماره افتاده. صدای نفس اغمایی زیر چادر اکسیژن، اکسیژنی که حضورش حس نمیشود.
در پیام بعد چهره چندان شکفته نیست، خسته است و میخواهد این خستگی را پنهان کند و حکایت از سردردی میکند که احتمالاً حاصل قرصهای خوابآور است. اما میگوید که صبح با لبخند بیدار شده چرا که شاید خواب خوبی دیده بوده است. این بار واقف به وضعیت میخواهد اندک امیدواری بروز دهد و پناهجستنی برای فرار از وضعیت.
دوباره تصاویر سیاهوسفید، و شهر که سوسکهایی در حال جان کندن و شقه گوشتهای آویزان در قصابیها لابهلایش دیده میشود. کتابفروشیها و مکث بر نام و چهره نویسندگان و روشنفکران، عروسکهای آویخته به سردر مغازهها نه چندان بیشباهت به شقههای گوشت. و نگاه دوربین با نفس سنگینش از پلهها پایین میرود به اعماق زمین.
در پیام بعدی چهره اصلاً نه شاد است و نه امیدوار. شکسته و بغضآلود است و پیامی ساده میدهد بهسان صدایی که مخابرات روی گوشیها میفرستد. میگوید که در دسترس نیستم و همه مسیرها به مقصدم مسدود است. وضعیتش را باور میکند. امیدی نیست.
هرچیزی در زندگی روزمره شاید نشانهایست از حقیقتی فراگیرتر. این است که این پیامهای ساده روزمره میتواند بیانگر حال و اوضاع کلی و روزگاری شود که در آنیم. در«پیامها» من روزمرهام را نمایش میدهم تنها کمی با اتکا به نشانهها.
این اثر در مردادماه ۱۳۸۵ در گالری طراحان آزاد به نمایش در آمد.